کلبه دلتنگی من
خــُدایـآ …
بـَراے خآمـوشے شـَبــ هـاے انتـِظآرم
فـَقـَط یکـــ [ فـوتــ ] کآفیـωـتــ !
خـآموشـَم کـُטּ …!
زندگی !
بس که آتشـ ـَـم زدهای
دلـ ـسوخته شدهام ....
دیگر ترسی از جهنم ِ آن دنیایـَـت ندارم !
به آن همه آتش که وعدهاش را دادهای
نیشخند میزنم ...
شاید یادت بیفتد تمام ِ نیشخندهایی که یک عمر ,
تو به آتش ِ زندگی ِ مـَن زدهای!
شعلهات را کم کن ...
مـَن ،
در گذر ِ روزگار ِ تـــو
همیشه عضوی از یک
" نسل ِ سوخته "
بودهام ...
خرمنی نمانده که آتش ـَش بزنی
روانه كردم چه شبها كه تا سحر به يادت با گونه هاي خيس از دلتنگيبردم چه روزها با خاطراتت نفس كشيدم پس تو اي سخاوت آسماني
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
دوست دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
برچسبـهـ ـا : منو عشقم دلتنگی